فاطمه مداح نظری - نسبت سبکهای مختلف زندگی با توسعه فرهنگی از جمله مواردی است که کمتر بدان پرداخته شده است. این خلأ در مطالعات علوماجتماعی تا حدی است که در بیشتر آثاری که به سبکهای گوناگون زندگی پرداخته شده است بهندرت میتوان ارتباطدادن این مقوله با توسعه فرهنگی را یافت. اما پرواضح است که نمیتوان منکر تأثیرات توسعه فرهنگی و تحولات سبک زندگی شد. در این مقاله سعی شده است تا نخست، نسبت میان سبک زندگی و توسعه فرهنگی تا حدودی روشن شود و سپس این رابطه در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گیرد. بعد از آن تعریف مشخصی از سبک زندگی متناسب با توسعه فرهنگی ارائه گردیده است. در ادامه مشخص شده است که میان توسعه فرهنگی و سبک زندگی رابطهای دوسویه وجود دارد و میتوان با تلاش برای توسعه فرهنگی به بهبود سبک زندگی امیدوار بود. در انتها نیز راهبردهایی برای ارتقای سبک زندگی با تکیه بر توسعه فرهنگی ارائه شده است.
این مفهوم نخستینبار در سده نوزدهم در حوزه اقتصاد و متأثر از کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت بهکار رفت. کوشش نظریه «توسعه اقتصادی» بر این بود که علل و راهکارهای رشد اقتصادی مداوم را دریابد. در واقع، تلاش برای توصیف، چرایی و چگونگی تحولات کشورهای اروپایی در جریان انقلاب صنعتی، محور نظریههای توسعه پیش از جنگ جهانی دوم بود؛ اما پس از جنگ جهانی دوم، تلاشها و مباحث درباره توسعه، گستردگی و عمق بیشتری یافت و نظریههای متعددی در این حوزه ارائه شد.
از حوزههایی که با ارتقای توسعه فرهنگی دچار تحول شگرف میشود، حوزه سبک زندگی است. مطالعات سبک زندگی در علوماجتماعی اگرچه دارای پیشینه تاحدودی قدیمی است، اما جلب توجهها مختلف به آن، به سالهای اخیر باز میگردد و از قضا مفهوم توسعه نیز، نقش بسیار مهمی در بسط و گسترش این رشته از پژوهشها ایفا کرده است. سبک زندگی متناسب با توسعه دارای مختصاتی است که آن را از دیگر سبکهای زندگی متمایز میکند. در اینباره میتوان به تغییر برنامه غذایی، کیفیت تغذیه، پوشش و لباس، تفریح و اوقات فراغت و غیره اشاره کرد.
سبکهای زندگی بخش جداییناپذیر زندگی اجتماعی روزمره در جهان مدرن هستند و نقش اساسی در تعاملات اجتماعی دارند. سبک زندگی بر خلاف فرهنگ به معنی شیوه کلی زندگی یک گروه یا قوم و ملت نیست، بلکه عبارت است از مجموعه کردارها و نگرشهایی که در زمینه اجتماعی خاص معنا دارند فرهنگ کمبریج سبک زندگی را شیوه و روش انجام چیزی در نظر گرفته که برای فرد یا گروهی از مردم در مکان یا دورهای خاص سرمشق تلقی شود. در لغتنامه وبستر نیز سبک زندگی، اجرا یا انجام اموری تعریف شده که تمایزدهنده فرد یا گروه یا سطح خاص است.
سبکهای زندگی همان الگوهای کنش هستند که افراد بر اساس آنها از هم متمایز میشوند؛ الگوهایی که به جریان عادی زندگی روزمره تبدیل شدهاند و در نحوه پوشش، غذاخوردن، شیوههای صحبتکردن و محیط دلخواه برای ملاقات دیگران، جلوه میکنند. این رفتارها بازتاب هویتهای شخصی، گروهی و اجتماعیاند. در واقع فعالیتهای روزانه، مؤلفههای سبک زندگی بهشمار میروند که ریشه در جهتگیریهای ارزشی افراد دارند.
در واقع، نمیتوان به سبک زندگی هیچ ملتی ایراد گرفت؛ چراکه سبک زندگی نتیجه انباشت تجربههای تاریخی یک ملت است. اما میتوان معیارهایی را مشخص کرد و از آن زاویه، آن را آسیبشناسی کرد. سبک زندگی بهعنوان یک پدیده متغیر، برای هر نسلی تعریف و مؤلفههای مشخصی دارد. اینگلهارت معتقد است که اولویت ارزشی فرد تحت تأثیر محیط اجتماعی- اقتصادی است و در زمانیکه شخص در طول سالهای پیش از بلوغ بهسر میبرده، شکل میگیرد و با تغییر وضعیت محیطی، اولویتهای ارزشی نسل جوان با نسل پیش متفاوت خواهد بود.
با توجه به این مطلب، چون توسعه فرهنگی در ایران در سطح مطلوب نیست، بنابراین مؤلفهها یا ویژگیهای سبک زندگی ایرانی نیز متناسب با آن تحول یافته و سبب ظهور مؤلفههایی در ایران معاصر شده که در ادامه به تفصیل به آنها پرداخته میشود. لازم به یادآوری است که مؤلفههای زیر با رویکردی آسیبشناسانه مطرح شدهاند.
1. افراط در خوشگذرانی
از مؤلفههای سبک زندگی ایرانی این است که در مقایسه با ملتهای دیگر، سهم تفریح و خوشگذرانی و میهمانیهای متعدد و طولانی مدت در زندگی آنها بسیار بالا است. برخی از ایرانیان اگر به سرمایهای برسند بهجای مصرف آن در مواردی همچون افزایش مصرف کالاهای فرهنگی و یا امور خیریه، یک مناسبت پیشپاافتاده را بهانه کرده و یک میهمانی بزرگ به منظور نشاندادن سرمایه خود به دیگران ترتیب میدهند و در آن از میهمانیهای بزرگ غربی را درمیآورند. غافل از اینکه بههیچ عنوان در غرب مناسبتهای معمولی دستمایه یک میهمانی بزرگ نمیشود. افراط در اینگونه مراسم موجب میشود که کار و زندگی شهروندان تحت تأثیر چشم و همچشمیهای کورکورانه قرار گرفته و انرژی آنها بهجای کار و اشتغال، صرف راههای بیهوده شود.
2. پایین بودن فرهنگ کار
در جامعه ایرانی فرهنگ کار نیز بسیار ضعیف ارزیابی میشود. بدینمعنا که بیشتر مردم به کار مفید و کار مولد علاقه چندانی نداشته و فعالیتهای ناشی از اشتغال مردم، راندمان و اثربخشی محدودی دارد. فرهنگ کار به معنای پذیرفتن مسئولیت در قبال کار روزانه و انجام آن به مناسبترین وجه ممکن است و این مسأله مستلزم وجود سطحی از توسعهیافتگی در جوامع است. در جامعه ایران تلاش در راستای کار و اشتغال، تا حد زیادی جدی گرفته نمیشود. بر اساس یک پیمایش، در جامعه ایران بیش از ۸۱ درصد مردم بر این باورند که روزیشان به قدر قسمت آنها است و اشتغالشان به قضا و قدر و سرنوشت آنها بستگی دارد.
توسعهیافتگی فرهنگی سبب میشود تا بخشی از اوقات فراغت شهروندان صرف مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی نظیر: شرکت در برنامههای فرهنگی مساجد، پایگاههای بسیج، کانونهای فرهنگی، فرهنگسراها، خانههای فرهنگ وغیره شود و بههمین ترتیب بخش اعظمی از سرمایههایی که در مناسبتهای بیمورد هزینه میگردد، به تشکلهای فرهنگی اهدا شود. چراکه شهروند توسعهیافته وجود این تشکلها را برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه و خود ضروری میداند و رشد و توسعه آنها را از وظایف خود قلمداد میکند. به همین ترتیب توسعه فرهنگی سبب میشود که افراد نقش خود را در ارتقای جامعه جدی گرفته و در فعالیت روزمره خود از هیچ کوششی فروگذار نکنند.
3. افزایش مصرفگرایی
انگیزشهای اجتماعی برای رفتار رقابتآمیز و چشم و همچشمی ، پایه و اساس تبیین پدیده مصرف مدرن است. مصرف خودنمایانه بدان معنا است که مصرف طبقه مرفه نه از سر نیاز، بلکه برای کسب اعتبار اجتماعی و جلب توجه صورت میگیرد. بسیاری از ایرانیان در حد اعلایی به این معضل گرفتارند و تصور میکنند که با پول میتوانند تمامی فضایل و موهبتها را کسب کنند. در این موقعیت پول نه وسیلهای برای کسب خوشبختی، بلکه به ابزاری برای رشد بیرویه مصرفگرایی تبدیل میشود.
از مصادیق مصرفگرایی زیاد در ایران استفاده از لوازم آرایش و بالارفتن اعمال جراحی زیبایی است. در حال حاضر، جمعیت زنان ایرانی ۲۹ درصد و بهعبارتی ۲/۱ میلیارد دلار از بازار ۷/۲ میلیارد دلاری خاورمیانه را بهخود اختصاص دادهاند. پیمایشی که در میان خانمهای شهرنشین در تهران و مراکز شش استان بزرگ کشور انجام شده، نشان میدهد که گروه خانمهای شهرنشین میان ۱۵ تا ۴۵ سال که بر اساس تخمین مرکز آمار ایران جمعیت آنها در سال ۱۳۸۹ در حدود چهارده میلیون نفر است، بهطور میانگین ماهیانه ۱۲ هزار تومان برای لوازم آرایش خود مصرف میکنند که در این صورت میتوان تخمین زد که مقدار مصرف کل سالیانه، برابر ۲/۱ میلیارد دلار خواهد بود.
به منظور توسعه فرهنگی، افراد جامعه نیاز به آموزشهایی دارند که به مدد این آموزشها از ورطه مصرفگرایی بیرون بیایند.
4. قانونگریزی
در سبک زندگی، قانون و تبعیت از قانون مفهومی بسیار کلیدی است. قانونگریزی و پایبند نبودن به قواعد در هر جامعهای وجود دارد، اما در برخی موارد این موضوع تبدیل به پدیدههای اجتماعی میشود. وقتی ملل توسعهیافته دنیا را با کشور ایران مقایسه میکنیم در مییابیم که کانون توسعهیافتگی آنها قانونگرایی است. سبک زندگی ایرانی چه شهری، سیاسی، اجتماعی و چه فرهنگی باید به سمت قاعدهمندی پیش برود.
رعایت قانون و داشتن قاعده در سبک زندگی معطوف به توسعهیافتگی فرهنگی است. متأسفانه در جامعه ایران بیشتر شهروندان در پی آنند که به نحوی قانون را دور زده و از زیر بار آن شانه خالی کنند. لازمه حاکمیت قانون در ایران توسعه فرهنگ قانونگرایی نظیر: فرهنگ رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و... است و تا این مسأله اتفاق نیفتد سبک زندگی ایرانیان نیز متحول نخواهد شد.
5. پایینبودن سرانه مطالعه
از موارد سبک زندگی توسعهیافته در یک جامعه، سرانه مطالعه در آن جامعه است. بالارفتن سرانه مطالعه نیز مستلزم توسعه اجتماعی و فرهنگی ملتها است. سرانه مطالعه در کشورهایی که فرآیند توسعه را طی کردهاند بههیچوجه قابل مقایسه با کشورهای توسعهنیافته و یا در حال توسعه نیست. برای نمونه، سرانه مطالعه در ژاپن، آمریکا، انگلستان و ترکیه هرکدام به ترتیب ۹۰، ۲۰، ۵۵ و ۵۵ دقیقه در روز است. در حالیکه سرانه مطالعه در کشور ما از ۳ دقیقه تجاوز نمیکند. عوامل متفاوتی در بهوجود آمدن این وضعیت دخیل هستند، اما از مهمترین آنها باید به کاهش علاقه ایرانیان به مطالعه و سیاستهای فرهنگی دولت اشاره کرد.
در حال حاضر تبلیغات زیادی از سوی رسانهها بهمنظور افزایش سرانه مطالعه ایرانیان صورت میگیرد، این در حالی است که کتابهای موجود در بازار کتاب بههیچ وجه مخاطبان را اقناع نمیکند. اصالت انسان به تفکر است و هر انسانی مساوی است با فکر و اندیشهای که دارد. هنگامی میتوان بسیاری از خلقیات جامعه را تغییر داد که جامعه در معرض اندیشههای جدید قرار بگیرد.
در صورت تحقق توسعه فرهنگی میتوان به افزایش علاقه مردم به مطالعه امیدوار بود و به غنای بازار کتاب اندیشید. علاوه بر این، جذب نخبگان فکری و قراردادن امکانات در اختیار آنها، سبب میشود که تولیدات فرهنگی برای تمام سلیقهها افزایش یافته و مخاطبان بهسمت مطالعه ترغیب شوند. درنهایت اینکه در جامعه توسعهیافته فرد به مطالعه به عنوان اصلیترین ابزاری مینگرد که بهوسیله آن میتواند اوقات فراغت خود را به بهترین نحو پر کند و در جریان آخرین تحولات جامعه قرار بگیرد.



