گروه: سایر / گزارش
تاریخ : 1404/02/21 11:12
شناسه : 411135
فاطمه مداح نظری - نسبت سبک‌های مختلف زندگی با توسعه فرهنگی ‏از جمله مواردی است که کمتر بدان پرداخته شده است. این خلأ در ‏مطالعات علوم‌اجتماعی تا حدی است که در بیش‌تر آثاری که به ‏سبک‌های گوناگون زندگی پرداخته شده است به‌ندرت می‌توان ‏ارتباط‌دادن این مقوله با توسعه فرهنگی را یافت. اما پرواضح است که ‏نمی‌توان منکر تأثیرات توسعه فرهنگی و تحولات سبک زندگی شد. در ‏این مقاله سعی شده است تا نخست، نسبت میان سبک زندگی و توسعه ‏فرهنگی تا حدودی روشن شود و سپس این رابطه در ابعاد مختلف ‏مورد بررسی قرار گیرد. بعد از آن تعریف مشخصی از سبک زندگی ‏متناسب با توسعه فرهنگی ارائه گردیده است. در ادامه مشخص شده ‏است که میان توسعه فرهنگی و سبک زندگی رابطه‌ای دوسویه وجود ‏دارد و می‌توان با تلاش برای توسعه فرهنگی به بهبود سبک زندگی ‏امیدوار بود. در انتها نیز راهبردهایی برای ارتقای سبک زندگی با تکیه ‏بر توسعه فرهنگی ارائه شده است.‏
این مفهوم نخستین‌بار در سده نوزدهم در حوزه اقتصاد و متأثر از ‏کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت به‌کار رفت. کوشش نظریه «توسعه ‏اقتصادی» بر این بود که علل و راهکارهای رشد اقتصادی مداوم را ‏دریابد. در واقع، تلاش برای توصیف، چرایی و چگونگی تحولات ‏کشورهای اروپایی در جریان انقلاب صنعتی، محور نظریه‌های توسعه ‏پیش از جنگ جهانی دوم بود؛ اما پس از جنگ جهانی دوم، تلاش‌ها و ‏مباحث درباره توسعه، گستردگی و عمق بیشتری یافت و نظریه‌های ‏متعددی در این حوزه ارائه شد.‏
از حوزه‌هایی که با ارتقای توسعه فرهنگی دچار تحول شگرف می‌شود، ‏حوزه سبک زندگی است. مطالعات سبک زندگی در علوم‌اجتماعی ‏اگرچه دارای پیشینه تاحدودی قدیمی است، اما جلب توجه‌ها مختلف به ‏آن، به سال‌های اخیر باز می‌گردد و از قضا مفهوم توسعه نیز، نقش ‏بسیار مهمی در بسط و گسترش این رشته از پژوهش‌ها ایفا کرده ‏است. سبک زندگی متناسب با توسعه دارای مختصاتی است که آن را ‏از دیگر سبک‌های زندگی متمایز می‌کند. در این‌باره می‌توان به تغییر ‏برنامه غذایی، کیفیت تغذیه، پوشش و لباس، تفریح و اوقات فراغت و ‏غیره اشاره کرد.‏
سبک‌های زندگی بخش جدایی‌ناپذیر زندگی اجتماعی روزمره در جهان ‏مدرن هستند و نقش اساسی در تعاملات اجتماعی دارند. سبک زندگی ‏بر خلاف فرهنگ به معنی شیوه کلی زندگی یک گروه یا قوم و ملت ‏نیست، بلکه عبارت است از مجموعه کردارها و نگرش‌هایی که در ‏زمینه اجتماعی خاص معنا دارند فرهنگ کمبریج سبک زندگی را شیوه ‏و روش انجام چیزی در نظر گرفته که برای فرد یا گروهی از مردم در ‏مکان یا دوره‌ای خاص سرمشق تلقی شود. در لغت‌نامه وبستر نیز ‏سبک زندگی، اجرا یا انجام اموری تعریف شده که تمایزدهنده فرد یا ‏گروه یا سطح خاص است. ‏
سبک‌های زندگی همان الگوهای کنش هستند که افراد بر اساس آن‌ها ‏از هم متمایز می‌شوند؛ الگوهایی که به جریان عادی زندگی روزمره ‏تبدیل شده‌اند و در نحوه پوشش، غذاخوردن، شیوه‌های صحبت‌کردن و ‏محیط دلخواه برای ملاقات دیگران، جلوه می‌کنند. این رفتارها بازتاب ‏هویت‌های شخصی، گروهی و اجتماعی‌اند. در واقع فعالیت‌های روزانه، ‏مؤلفه‌های سبک زندگی به‌شمار می‌روند که ریشه در جهت‌گیری‌های ‏ارزشی افراد دارند.‏
در واقع، نمی‌توان به سبک زندگی هیچ ملتی ایراد گرفت؛ چراکه سبک ‏زندگی نتیجه انباشت تجربه‌های تاریخی یک ملت است. اما می‌توان ‏معیارهایی را مشخص کرد و از آن زاویه، آن را آسیب‌شناسی کرد. ‏سبک زندگی به‌عنوان یک پدیده متغیر، برای هر نسلی تعریف و ‏مؤلفه‌های مشخصی دارد. اینگل‌هارت معتقد است که اولویت ارزشی ‏فرد تحت تأثیر محیط اجتماعی- اقتصادی است و در زمانی‌که شخص در ‏طول سال‌های پیش از بلوغ به‌سر می‌برده، شکل می‌گیرد و با تغییر ‏وضعیت محیطی، اولویت‌های ارزشی نسل جوان با نسل پیش متفاوت ‏خواهد بود. ‏
با توجه به این مطلب، چون توسعه فرهنگی در ایران در سطح مطلوب ‏نیست، بنابراین مؤلفه‌ها یا ویژگی‌های سبک زندگی ایرانی نیز متناسب ‏با آن تحول یافته و سبب ظهور مؤلفه‌هایی در ایران معاصر شده که در ‏ادامه به تفصیل به آن‌ها پرداخته می‌شود. لازم به یادآوری است که ‏مؤلفه‌های زیر با رویکردی آسیب‌شناسانه مطرح شده‌اند.‏
‏1.‏ افراط در خوشگذرانی
از مؤلفه‌های سبک زندگی ایرانی این است که در مقایسه با ملت‌های ‏دیگر، سهم تفریح و خوشگذرانی و میهمانی‌های متعدد و طولانی مدت ‏در زندگی آن‌ها بسیار بالا است. برخی از ایرانیان اگر به سرمایه‌ای ‏برسند به‌جای مصرف آن در مواردی همچون افزایش مصرف کالاهای ‏فرهنگی و یا امور خیریه، یک مناسبت پیش‌پا‌افتاده را بهانه کرده و ‏یک میهمانی بزرگ به منظور نشان‌دادن سرمایه خود به دیگران ترتیب ‏می‌دهند و در آن از میهمانی‌های بزرگ غربی را درمی‌آورند. غافل از ‏این‌که به‌هیچ عنوان در غرب مناسبت‌های معمولی دست‌مایه یک ‏میهمانی بزرگ نمی‌شود. افراط در این‌گونه مراسم موجب می‌شود که ‏کار و زندگی شهروندان تحت تأثیر چشم‌ و هم‌چشمی‌های کورکورانه ‏قرار گرفته و انرژی آن‌ها به‌جای کار و اشتغال، صرف راه‌های بیهوده ‏شود.‏

‏2.‏ پایین بودن فرهنگ کار
در جامعه ایرانی فرهنگ کار نیز بسیار ضعیف ارزیابی می‌شود. ‏بدین‌معنا که بیش‌تر مردم به کار مفید و کار مولد علاقه چندانی نداشته ‏و فعالیت‌های ناشی از اشتغال مردم، راندمان و اثربخشی محدودی دارد. ‏فرهنگ کار به معنای پذیرفتن مسئولیت در قبال کار روزانه و انجام آن ‏به مناسب‌ترین وجه ممکن است و این مسأله مستلزم وجود سطحی از ‏توسعه‌یافتگی در جوامع است. در جامعه ایران تلاش در راستای کار و ‏اشتغال، تا حد زیادی جدی گرفته نمی‌شود. بر اساس یک پیمایش، در ‏جامعه ایران بیش از ۸۱ درصد مردم بر این باورند که روزی‌شان به ‏قدر قسمت آن‌ها است و اشتغال‌شان به قضا و قدر و سرنوشت آن‌ها ‏بستگی دارد.‏
توسعه‌یافتگی فرهنگی سبب می‌شود تا بخشی از اوقات فراغت ‏شهروندان صرف مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی نظیر: ‏شرکت در برنامه‌های فرهنگی مساجد، پایگاه‌های بسیج‌، کانون‌های ‏فرهنگی، فرهنگ‌سراها، خانه‌های فرهنگ وغیره شود و به‌همین ‏ترتیب بخش اعظمی از سرمایه‌هایی که در مناسبت‌های بی‌مورد هزینه ‏می‌گردد، به تشکل‌های فرهنگی اهدا شود. چراکه شهروند توسعه‌یافته ‏وجود این تشکل‌ها را برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه و خود ‏ضروری می‌داند و رشد و توسعه آن‌ها را از وظایف خود قلمداد ‏می‌کند. ‌به همین ترتیب توسعه فرهنگی سبب می‌شود که افراد نقش ‏خود را در ارتقای جامعه جدی گرفته و در فعالیت روزمره‌ خود از هیچ ‏کوششی فروگذار نکنند.‏

‏3.‏ ‏ افزایش مصرف‌گرایی
انگیزش‌های اجتماعی برای رفتار رقابت‌آمیز و چشم ‌و هم‌چشمی ‌، پایه ‏و اساس تبیین پدیده مصرف مدرن است. مصرف خودنمایانه بدان معنا ‏است که مصرف طبقه مرفه نه از سر نیاز، بلکه برای کسب اعتبار ‏اجتماعی و جلب توجه صورت می‌گیرد. بسیاری از ایرانیان در حد ‏اعلایی به این معضل گرفتارند و تصور می‌کنند که با پول می‌توانند ‏تمامی فضایل و موهبت‌ها را کسب کنند. در این موقعیت پول نه ‏وسیله‌ای برای کسب خوشبختی، بلکه به ابزاری برای رشد بی‌رویه ‏مصرف‌گرایی تبدیل می‌شود.‏
از مصادیق مصرف‌گرایی زیاد در ایران استفاده از لوازم آرایش و ‏بالارفتن اعمال جراحی زیبایی است. در حال حاضر، جمعیت زنان ‏ایرانی ۲۹ درصد و به‌عبارتی ۲/۱ میلیارد دلار از بازار ۷/۲ میلیارد ‏دلاری خاورمیانه را به‌خود اختصاص داده‌اند. پیمایشی که در میان ‏خانم‌های شهرنشین در تهران و مراکز شش استان بزرگ کشور انجام ‏شده، نشان می‌دهد که گروه خانم‌های شهرنشین میان ۱۵ تا ۴۵ سال ‏که بر اساس تخمین مرکز آمار ایران جمعیت آن‌ها در سال ۱۳۸۹ در ‏حدود چهارده میلیون نفر است، به‌طور میانگین ماهیانه ۱۲ هزار ‏تومان برای لوازم آرایش خود مصرف می‌کنند که در این صورت ‏می‌توان تخمین زد که مقدار مصرف کل سالیانه، برابر ۲/۱ میلیارد ‏دلار خواهد بود.‏
به منظور توسعه فرهنگی، افراد جامعه نیاز به آموزش‌هایی دارند که ‏به مدد این آموزش‌ها از ورطه مصرف‌گرایی بیرون بیایند.‏

‏4.‏ قانون‌گریزی
در سبک زندگی، قانون و تبعیت از قانون مفهومی بسیار کلیدی است. ‏قانون‌گریزی و پایبند نبودن به قواعد در هر جامعه‌ای وجود دارد، اما ‏در برخی موارد این موضوع تبدیل به پدیده‌های اجتماعی می‌شود. وقتی ‏ملل توسعه‌یافته دنیا را با کشور ایران مقایسه می‌کنیم در می‌یابیم که ‏کانون توسعه‌یافتگی آن‌ها قانون‌گرایی است. سبک زندگی ایرانی چه ‏شهری، سیاسی، اجتماعی و چه فرهنگی باید به سمت قاعده‌مندی پیش ‏برود.‏
رعایت قانون و داشتن قاعده در سبک زندگی معطوف به ‏توسعه‌یافتگی ‌فرهنگی است. متأسفانه در جامعه ایران بیش‌تر ‏شهروندان در پی آنند که به نحوی قانون را دور زده و از زیر بار آن ‏شانه خالی کنند. لازمه حاکمیت قانون در ایران توسعه فرهنگ ‏قانون‌گرایی نظیر: فرهنگ رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و... ‏است و تا این مسأله اتفاق نیفتد سبک زندگی ایرانیان نیز متحول ‏نخواهد شد.‏

‏5.‏ پایین‌بودن سرانه مطالعه
از موارد سبک زندگی توسعه‌یافته در یک جامعه، سرانه مطالعه در آن ‏جامعه است. بالارفتن سرانه مطالعه نیز مستلزم توسعه اجتماعی و ‏فرهنگی ملت‌ها است. سرانه مطالعه در کشورهایی که فرآیند توسعه را ‏طی کرده‌اند به‌هیچ‌وجه قابل مقایسه با کشورهای توسعه‌نیافته و یا در ‏حال توسعه نیست. برای نمونه، سرانه مطالعه در ژاپن، آمریکا، ‏انگلستان و ترکیه هرکدام به ترتیب ۹۰، ۲۰، ۵۵ و ۵۵ دقیقه در روز ‏است. در حالی‌که سرانه مطالعه در کشور ما از ۳ دقیقه تجاوز نمی‌کند. ‏عوامل متفاوتی در به‌وجود آمدن این وضعیت دخیل هستند، اما از ‏مهم‌ترین آن‌ها باید به کاهش علاقه ایرانیان به مطالعه و سیاست‌های ‏فرهنگی دولت اشاره کرد.‏
در حال حاضر تبلیغات زیادی از سوی رسانه‌ها به‌منظور افزایش سرانه ‏مطالعه ایرانیان صورت می‌گیرد، این در حالی است که کتاب‌های ‏موجود در بازار کتاب به‌هیچ وجه مخاطبان را اقناع نمی‌کند. اصالت ‏انسان به تفکر است و هر انسانی مساوی است با فکر و اندیشه‌ای که ‏دارد. هنگامی می‌توان بسیاری از خلقیات جامعه را تغییر داد که جامعه ‏در معرض اندیشه‌های جدید قرار بگیرد.‏
در صورت تحقق توسعه فرهنگی می‌توان به افزایش علاقه مردم به ‏مطالعه امیدوار بود و به غنای بازار کتاب اندیشید. علاوه بر این، جذب ‏نخبگان فکری و قراردادن امکانات در اختیار آنها، سبب می‌شود که ‏تولیدات فرهنگی برای تمام سلیقه‌ها افزایش یافته و مخاطبان به‌سمت ‏مطالعه ترغیب شوند. درنهایت این‌که در جامعه توسعه‌یافته فرد به ‏مطالعه به عنوان اصلی‌ترین ابزاری می‌نگرد که به‌وسیله آن می‌تواند ‏اوقات فراغت خود را به بهترین نحو پر کند و در جریان آخرین ‏تحولات جامعه قرار بگیرد.‏

پاسخی بگذارید