فاطمه مداح نظری - زن نیمی از پیکره ی اجتماع انسانی است . شخصیت ، رفتار ، فرهنگ و اندیشه ی او بی گمان در شکل گیری جامعه ی انسانی نقش مهمی را ایفا می کند . در تاریخ بشر « وجود زن » شأن و شخصیت او ، حدود اختیار وی در حیات بشری و پیوند او با مرد و مکانش در سنجش با مرد همواره مورد گفتگو بوده است . در بستر فرهنگی و اعتقادی که اسلام ظهور کرد ، شخصیت و حقوق و جایگاه زن به گونه ای خاص تفسیر می شد . مسائل مربوط به « زن » در قرن چهاردهم ، از مهمترین دل مشغولیهای متفکران بوده است و این واقعیت را می توان از سوئی ، در نهضت « آزادی زنان » و از جانب دیگر ، در واقع نگری برخی مسلمانان نو اندیش ، ریشه یابی کرد . آنچه در عصر حاضر ، طرح « مسئله ی زن » را حساس تر و پر جاذبه تر ساخته است ، برخورد دوگانه ی نظام سرمایه داری غرب در برابر این پدیده ی فرهنگی – اجتماعی است . غرب از یک طرف ، با طرح شعارهای فریبنده « آزادی زن » و « دفاع از حقوق زن » در میان ملتهای جهان داعیه ی عدالت خواهی و ظلم ستیزی دارد ، از سوی دیگر ، سخت ترین و بیشترین ستمها را بر پیکره اش وارد می سازد .
نگاه سرمایهداری مدت زیادی است که خصوصاً در جهان غرب، زنان رو به عنوان یک نیروی کار ارزان میبیند. در واقع سرمایهداران بزرگ دنیا، به این نتیجه رسیدند که برای جمعآوری ثروت بیشتر، نیاز دارند که زنان هم مثل مردها کار کنند. اما مهمترین چیزی که مانع کار کردن زنها میشود، مسئولیتهای آنها در خانوادههاست. مسلماً زنی که بخواهد در خانه به عنوان مادر و همسر ایفای نقش کند، نمیتوانند به اندازه کافی برای کار بیرون از خانه وقت بگذارد. به همین دلیل قدرتهای بزرگ غربی تصمیم گرفتند زن را از جایگاه خودش در خانواده جدا کنند. در واقع، مدت زمان زیادی است که شیوه زندگی افراد در بسیاری از کشورها تغییر کرده است و پدیدههایی مثل ازدواج سفید و فرزندان خارج از ازدواج، گسترش پیدا کردند.
این اتفاق در ایالات متحده آمریکا به عنوان مهد سبک زندگی غربی به وضوح قابل مشاهده است؛ همونطور که آقای برایس کریستنسن، استاد دانشگاه یوتا توی کتابش مینویسد: در طوفان تغییرات اخیر آمریکا، خانواده، بحرانیترین صحنه نبرد است! سیاستهای سرمایهداری باعث شده زنان سرپرستِ نیمی از خانوارها در آمریکا و فرانسه باشند! در حالی که در کشورهای شرقی مثل ایران، سرپرستیِ ۱۰ تا ۱۵ درصد خونوادهها با خانمهاست! حتی دولتهای غربی حمایتهای معمول از زنان شاغل را هم، به بهانه برابری مردان و زنان حذف کردند! جالبه بدانید در ایالات متحده، زنان باید مثل مردان مالیات بپردازند و حتی مرخصی زایمان هم برای انها وجود ندارد.
اتفاق تلخ بعدی کاهش شدید نرخ ازدواج است. در حال حاضر در آمریکا و اروپا، کمتر از ۳۰ درصدِ جوانان تن به ازدواج رسمی دادند؛ موضوعی که فرهنگ و جامعه غربی رو شدیداً به چالش کشیده است. نرخ طلاق هم طی دهههای گذشته افزایش چشمگیری داشته و از ۱۲ به ۵۰ درصد رسیده. همچنین سازمان همکاری و توسعه اقتصادیِ اتحادیه اروپا گزارش داد که روابط نامشروعِ قبل از ازدواج، نقش کلیدی در افزایشِ طلاق داشته است. به این ترتیب با تغییر سبک زندگی زنان و مردان در کشورهای غربی، نهاد خانواده از هم فروپاشیده و این موضوع بیشتر از هر چیزی، به خانمها آسیب میرساند. جایی که آنها بار فرزندان رو به دوش میکشند و پا به پای مردها کار میکنند! واقعیت اینه که زنان غربی در حال خرد شدن بین فشارهای مالی و اقتصادیِ نظام سرمایهداری هستند!
وضعیت زن در تاریخ غرب وضعیت سیاهی است و شاید بدترین وضعیت از آنِ زن غربی است؛ یعنی فرمانبرداری محض از مرد چه در حقوق اجتماعی و چه در داخل خانه بر او اعمال شده است. از طرفی فاقد حقوق اجتماعی مثل حق مالکیت بر اموال، حق رأی و حقوق خانوادگی بوده است؛ در انتخاب همسر و اختیار اموالش بعد از ازدواج حقی نداشته است. از آن طرف فاقد هرگونه جایگاه سیاسی و اجتماعی بوده و اگر هم جایگاهی داشته بر اساس طبقه اشرافی وی بوده است؛ پس از دریچه زن بودن به هیچ جایگاهی نمیرسیده و برای جنسیت او تهدیدی بوده است.
فصل مشترک نگاه جامعه غربی به زن، نگاه بر مبنای مقوله سکسوالیته است؛ یعنی جز جنسی دیدن، هیچ نگاه دیگری به زن وجود نداشته است و در جوامع ایران و مخصوصاً جوامع عرب در جامعه غربی نیز زن شیء تلقی میشده؛ ولی این تفاوت جدی بین شرق و غرب وجود دارد که وضعیت جایگاهی زن در خانواده مخصوصاً در شرق اندکی بهتر از غرب است. فصل مشترک تمام اندیشمندان غربی هویت جنسی دادن به زن است؛ یعنی هیچ هویت دیگری غیر از کارکرد جنسی برای او قائل نیستند. بهشدت به این معنی تأکید دارند که زن برای برآوردن نیاز جنسی مرد خلق شده و هیچگونه کارکرد دیگری در صحنه نظام آفرینش نداشته است. همچنین طبیعت زن بر مبنای زیبایی، فریبندگی و ملاحت تعیین شده که دقیقاً همان جمله فروید است: «طبیعت سرشت زن بر معیار زیبایی و فریبندگی و ملاحت تعیین شده و هرگونه رفتاری خلاف این، خلاف طبیعت او است، لذا هرگونه حقوق اجتماعی را بخواهیم برای او در نظر بگیریم خلاف طبیعتش است».
اگر به آرای سایر اندیشمندان غربی نگاه کنیم. مثلاً فوکو اگرچه نگاه متفاوتی دارد؛ ولی دریچه نگاه فوکو همین سکسوالیته است. تنها تفاوت آن این است که برخی همانند فروید موضوع آزادی بیحدوحصر جنسی و ولنگاری و برخی ماقبل فروید موضوعاتی را مطرح میکنند. به نقل از فوکو جامعه غرب دارای گفتمان پنهانکارانهتری است؛ لذا آنچه از حیا تعبیر میکنیم، در جامعه غرب باستان تا حدودی وجود دارد؛ یعنی موارد جنسی در سطح عام جامعه آنچنان مطرح نمیشود.
همه اسنادی که در این باره وجود دارد گویای آن است که غرب بزرگترین ناقض حقوق بشراست. رفتارهای دوگانه غرب در خصوص موضوع حقوق بشر آنچنان آشکار است که حتی همگان این رفتارهای دوگانه را به راحتی تشخیص میدهد، از قبیل رفتار غرب درباره حقوق بشر در ایران و برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان که سالانه هزاران نفر را فقط به جرم مخالفت کلامی با حکومت بدون محاکمه اعدام میکند. بنابراین، به خوبی میتوان ابزاری بودن موضوع حقوق بشر در سیاست خارجی امریکا و کشورهای غربی مدعی حقوق بشر را شناخت.
براساس گزارش مرکز جرایم امریکا، روزانه در این کشور به طور میانگین ۱۸۷۱ زن مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند. در ارتش امریکا از هر سه زن دستکم یک نفر مورد تجاوز قرار میگیرد. آمارها نشان میدهد ۹۰ درصد زنان شاغل در ارتش امریکا در طی جنگ خلیجفارس مورد تجاوز قرار گرفتهاند.
با توجه به آمار دانشگاه جورج میسون از هر سه زن امریکایی یک زن در طول زندگی خود مورد آزار جنسی قرار گرفته است. بر طبق این آمار ۳/۱۹ درصد زنان در طول زندگی خود حداقل یک بار مورد تجاوز قرار میگیرند. علاوه بر این حدود ۹/۴۳ درصد از زنان امریکایی در زندگی خود مورد خشونت جنسی قرار میگیرند. به گفته نشریه فوربس که یک نشریه معتبر جهانی است، حدود یک سوم از زنان زندانی در جهان در امریکا بازداشت هستند. یعنی بیش از ۲۰۱ هزار زن زندانی در امریکا وجود دارد که ۱۰ درصد از جمعیت زندانیان در این کشور را تشکیل میدهند.
آمار تجاوز و از بین بردن حرمت زنان در اروپای مدعی حقوق زنان نیز همچون امریکا قابل توجه است. از هر چهار زن در سوئد یک زن مورد تجاوز قرار میگیرد که آماری بسیار دردناک به نظر میرسد. بر طبق آمار که در گزارش بررسی اجمالی تخلفات جنسی در انگلیس و ولز توسط وزارت دادگستری منتشر شده است حدود ۸۵ هزار تجاوز جنسی صورت گرفته است. آمارها نشان میدهد که از هر پنج زن انگلیسی یک زن خشونت جنسی را قبل از ۱۶ سالگی تجربه کرده است. مؤسسه مبارزه با خشونت ضد زنان در انگلیس اعلام کرده که ۴۶۳ مورد تعرض جنسی ضد دختران در دوسال گذشته در دانشگاههای انگلیس ثبت شده که نشاندهنده روزانه یک مورد تعرض جنسی در مدت سال تحصیلی در دانشگاههای این کشور است.
اعترافات سوفی بورک در مصاحبه با اسکای نیوز که از سن ۲۱ سالگی در نیروی دریایی ملکه انگلیس شاغل بود درباره آزارهای جنسی و رفتارهای غیر اخلاقی که همکارانش با او داشتهاند آنقدر تکاندهنده است که هیچ انسانی در هیچ سطحی نمیتواند این رفتارهای شنیع را بپذیرد. کرامت زن کجا با این جمله فلان فرمانده نیروی دریایی انگلیس که در اعتراض به سوفی گفته بود: باید انتظار داشته باشی که این اتفاقات بیفتد!
افزایش تجاوز در کانادا بسیار شدید است به گونهای که بر اساس گزارش خبرنگاران ۴۶۰ هزار تجاوز در سال در کشور کانادا اتفاق میافتد. در کشور استرالیا وضعیت تجاوز به زنان وخیم است به گونهای که در سال ۲۰۱۲ حدود ۵۱۲۰۰ مورد تجاوز بالای ۱۸ سال ثبت شده است. همچنین آمارها نشان میدهد ۵۲ درصد زنان در دانمارک که مکرر کاریکاتورهای ضددینی منتشر میکند، آزار جنسی میبینند که نشان از ولنگاری اخلاقی در این کشور است.
آمارها نشان میدهد تجارت جنسی در اروپا با خطر و ریسک کم، اما سود فراوان همراه است. دولتهای اروپایی توان یا ارادهای برای مبارزه با قاچاق دختران و زنان و کودکان برای خدمات جنسی ندارند. دولتها بودجه بسیار کمی برای مبارزه با این موضوع اختصاص دادهاند و مجازات و محکومیتهای اندکی برای قاچاقچیان انسان در اروپا در نظر گرفتهاند. حتی بسیاری از پلیسها در کشورهای اروپایی زمانی که به قربانیان قاچاق جنسی دست پیدا میکنند، به جای دستگیری آنها و بازگشت به کشورشان آنها را مورد سوءاستفاده جنسی قرار میدهند. سوءاستفاده از این افراد به پلیسهای جوامع غربی ختم نمیشود و پزشکان و وکلایی که باید از این افراد حمایت کنند نیز این دختران و نوجوانان را قربانی هوسهای جنسی خود میکنند. جالب است که بدانید قاچاقچیان در زیر سایه بیتوجهی یا آگاهی دولتمردان اروپایی، قیمت یک برده جنسی را به اندازه بهای یک خودروی دست دوم و یا یک گوشی هوشمند تعیین کرده و دختران را بین ۸۰۰ تا ۳۰۰۰ یورو به دلالهای اروپایی میفروشند.
تحقیقات سازمانهای رسمی در امریکا نشان میدهد که هر سال بیش از ۱۰۰ هزار دختر زیر سن قانونی برای بردگی جنسی در امریکا تجارت میشوند. حتی در داخل واشنگتن پایتخت امریکا، دختران نوجوان که سن برخی از آنها حدود ۱۳ سال است، برای بردگی جنسی خرید و فروش میشوند.



