گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/03/11 11:16
شناسه : 411261
فاطمه مداح نظری -  زن  نیمی از پیکره ی اجتماع انسانی است . ‏شخصیت ، رفتار ، فرهنگ و اندیشه ی او بی گمان در شکل گیری ‏جامعه ی انسانی نقش مهمی را ایفا می کند . در تاریخ بشر « وجود ‏زن » شأن و شخصیت او ، حدود اختیار وی در حیات بشری و پیوند ‏او با مرد و مکانش در سنجش با مرد همواره مورد گفتگو بوده است . ‏در بستر فرهنگی و اعتقادی که اسلام ظهور کرد ، شخصیت و حقوق ‏و جایگاه زن به گونه ای خاص تفسیر می شد . مسائل مربوط به « زن ‏‏» در قرن چهاردهم ، از مهمترین دل مشغولیهای متفکران بوده است ‏و این واقعیت را می توان از سوئی ، در نهضت « آزادی زنان » و از ‏جانب دیگر ، در واقع نگری برخی مسلمانان نو اندیش ، ریشه یابی ‏کرد . آنچه در عصر حاضر ، طرح « مسئله ی زن » را حساس تر و ‏پر جاذبه تر ساخته است ، برخورد دوگانه ی نظام سرمایه داری غرب ‏در برابر این پدیده ی فرهنگی – اجتماعی است . غرب از یک طرف ، ‏با طرح شعارهای فریبنده « آزادی زن » و « دفاع از حقوق زن » در ‏میان ملتهای جهان داعیه ی عدالت خواهی و ظلم ستیزی دارد ، از ‏سوی دیگر ، سخت ترین و بیشترین ستمها را بر پیکره اش وارد می ‏سازد .‏
نگاه سرمایه‌داری مدت زیادی است که خصوصاً در جهان غرب، زنان ‏رو به عنوان یک نیروی کار ارزان می‌بیند. در واقع سرمایه‌داران ‏بزرگ دنیا، به این نتیجه رسیدند که برای جمع‌آوری ثروت بیشتر، نیاز ‏دارند که زنان هم مثل مردها کار کنند. اما مهم‌ترین چیزی که مانع کار ‏کردن زن‌ها می‌شود، مسئولیت‌های آنها در خانواده‌هاست. مسلماً زنی ‏که بخواهد در خانه به عنوان مادر و همسر ایفای نقش کند، نمی‌توانند ‏به اندازه کافی برای کار بیرون از خانه وقت بگذارد. به همین دلیل ‏قدرت‌های بزرگ غربی تصمیم گرفتند زن را از جایگاه خودش در ‏خانواده جدا کنند. در واقع، مدت زمان زیادی است که شیوه زندگی ‏افراد در بسیاری از کشورها تغییر کرده است و پدیده‌هایی مثل ازدواج ‏سفید و فرزندان خارج از ازدواج، گسترش پیدا کردند.‏
این اتفاق در ایالات متحده آمریکا به عنوان مهد سبک زندگی غربی به ‏وضوح قابل مشاهده است؛ همونطور که آقای برایس کریستنسن، استاد ‏دانشگاه یوتا توی کتابش می‌نویسد: در طوفان تغییرات اخیر آمریکا، ‏خانواده، بحرانی‌ترین صحنه نبرد است! سیاست‌های سرمایه‌داری باعث ‏شده زنان سرپرستِ نیمی از خانوارها در آمریکا و فرانسه باشند! در ‏حالی که در کشورهای شرقی مثل ایران، سرپرستیِ ۱۰ تا ۱۵ درصد ‏خونواده‌ها با خانم‌هاست! حتی دولت‌های غربی حمایت‌های معمول از ‏زنان شاغل را هم، به بهانه برابری مردان و زنان حذف کردند! جالبه ‏بدانید در ایالات متحده، زنان باید مثل مردان مالیات بپردازند و حتی ‏مرخصی زایمان هم برای انها وجود ندارد.‏
اتفاق تلخ بعدی کاهش شدید نرخ ازدواج است. در حال حاضر در ‏آمریکا و اروپا، کمتر از ۳۰ درصدِ جوانان تن به ازدواج رسمی دادند؛ ‏موضوعی که فرهنگ و جامعه غربی رو شدیداً به چالش کشیده است. ‏نرخ طلاق هم طی دهه‌های گذشته افزایش چشمگیری داشته و از ۱۲ ‏به ۵۰ درصد رسیده. همچنین سازمان همکاری و توسعه اقتصادیِ ‏اتحادیه اروپا گزارش داد که روابط نامشروعِ قبل از ازدواج، نقش ‏کلیدی در افزایشِ طلاق داشته است. به این ترتیب با تغییر سبک ‏زندگی زنان و مردان در کشورهای غربی، نهاد خانواده‌ از هم ‏فروپاشیده و این موضوع بیشتر از هر چیزی، به خانم‌ها آسیب ‏می‌رساند. جایی که آنها بار فرزندان رو به دوش میکشند و پا به پای ‏مردها کار میکنند! واقعیت اینه که زنان غربی در حال خرد شدن بین ‏فشارهای مالی و اقتصادیِ نظام سرمایه‌داری هستند!‏
وضعیت زن در تاریخ غرب وضعیت سیاهی است و شاید بدترین ‏وضعیت از آنِ زن غربی است؛ یعنی فرمان‌برداری محض از مرد چه ‏در حقوق اجتماعی و چه در داخل خانه بر او اعمال ‌شده است. از ‏طرفی فاقد حقوق اجتماعی مثل حق مالکیت بر اموال، حق رأی و ‏حقوق خانوادگی بوده است؛ در انتخاب همسر و اختیار اموالش بعد از ‏ازدواج حقی نداشته است. از آن طرف فاقد هرگونه جایگاه سیاسی و ‏اجتماعی بوده و اگر هم جایگاهی داشته بر اساس طبقه اشرافی وی ‏بوده است؛ پس از دریچه زن بودن به هیچ جایگاهی نمی‌رسیده و برای ‏جنسیت او تهدیدی بوده است.‏
فصل مشترک نگاه جامعه غربی به زن، نگاه بر مبنای مقوله ‏سکسوالیته است؛ یعنی جز جنسی دیدن، هیچ نگاه دیگری به زن وجود ‏نداشته است و در جوامع ایران و مخصوصاً جوامع عرب در جامعه ‏غربی نیز زن شیء تلقی می‌شده؛ ولی این تفاوت جدی بین شرق و ‏غرب وجود دارد که وضعیت جایگاهی زن در خانواده مخصوصاً در ‏شرق اندکی بهتر از غرب است. فصل مشترک تمام اندیشمندان غربی ‏هویت جنسی دادن به زن است؛ یعنی هیچ هویت دیگری غیر از ‏کارکرد جنسی برای او قائل نیستند. به‌شدت به این معنی تأکید دارند که ‏زن برای برآوردن نیاز جنسی مرد خلق شده و هیچ‌گونه کارکرد دیگری ‏در صحنه نظام آفرینش نداشته است. همچنین طبیعت زن بر مبنای ‏زیبایی، فریبندگی و ملاحت تعیین شده که دقیقاً همان جمله فروید است: ‏‏«طبیعت سرشت زن بر معیار زیبایی و فریبندگی و ملاحت تعیین شده و ‏هرگونه رفتاری خلاف این، خلاف طبیعت او است، لذا هرگونه حقوق ‏اجتماعی را بخواهیم برای او در نظر بگیریم خلاف طبیعتش است».‏
اگر به آرای سایر اندیشمندان غربی نگاه کنیم. مثلاً فوکو اگرچه نگاه ‏متفاوتی دارد؛ ولی دریچه نگاه فوکو همین سکسوالیته است. تنها ‏تفاوت آن این است که برخی همانند فروید موضوع آزادی بی‌حدوحصر ‏جنسی و ولنگاری و برخی ماقبل فروید موضوعاتی را مطرح می‌کنند. ‏به نقل از فوکو جامعه غرب دارای گفتمان پنهان‌کارانه‌تری است؛ لذا ‏آنچه از حیا تعبیر می‌کنیم، در جامعه غرب باستان تا حدودی وجود ‏دارد؛ یعنی موارد جنسی در سطح عام جامعه آن‌چنان مطرح نمی‌شود. ‏
همه اسنادی که در این باره وجود دارد گویای آن است که غرب ‏بزرگ‌ترین ناقض حقوق بشراست. رفتارهای دوگانه غرب در خصوص ‏موضوع حقوق بشر آنچنان آشکار است که حتی همگان این رفتارهای ‏دوگانه را به راحتی تشخیص می‌دهد، از قبیل رفتار غرب درباره حقوق ‏بشر در ایران و برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان که سالانه ‏هزاران نفر را فقط به جرم مخالفت کلامی با حکومت بدون محاکمه ‏اعدام می‌کند. بنابراین، به خوبی می‌توان ابزاری بودن موضوع حقوق ‏بشر در سیاست خارجی امریکا و کشورهای غربی مدعی حقوق بشر ‏را شناخت.‏
براساس گزارش مرکز جرایم امریکا، روزانه در این کشور به طور ‏میانگین ۱۸۷۱ زن مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند. در ارتش ‏امریکا از هر سه زن دست‌کم یک نفر مورد تجاوز قرار می‌گیرد. ‏آمارها نشان می‌دهد ۹۰ درصد زنان شاغل در ارتش امریکا در طی ‏جنگ خلیج‌فارس مورد تجاوز قرار گرفته‌اند.‏
با توجه به آمار دانشگاه جورج میسون از هر سه زن امریکایی یک ‏زن در طول زندگی خود مورد آزار جنسی قرار گرفته است. بر طبق ‏این آمار ۳/۱۹ درصد زنان در طول زندگی خود حداقل یک بار مورد ‏تجاوز قرار می‌گیرند. علاوه بر این حدود ۹/۴۳ درصد از زنان ‏امریکایی در زندگی خود مورد خشونت جنسی قرار می‌گیرند. به گفته ‏نشریه فوربس که یک نشریه معتبر جهانی است، حدود یک سوم از ‏زنان زندانی در جهان در امریکا بازداشت هستند. یعنی بیش از ۲۰۱ ‏هزار زن زندانی در امریکا وجود دارد که ۱۰ درصد از جمعیت ‏زندانیان در این کشور را تشکیل می‌دهند.‏
آمار تجاوز و از بین بردن حرمت زنان در اروپای مدعی حقوق زنان ‏نیز همچون امریکا قابل توجه است. از هر چهار زن در سوئد یک زن ‏مورد تجاوز قرار می‌گیرد که آماری بسیار دردناک به نظر می‌رسد. بر ‏طبق آمار که در گزارش بررسی اجمالی تخلفات جنسی در انگلیس و ‏ولز توسط وزارت دادگستری منتشر شده است حدود ۸۵ هزار تجاوز ‏جنسی صورت گرفته است. آمارها نشان می‌دهد که از هر پنج زن ‏انگلیسی یک زن خشونت جنسی را قبل از ۱۶ سالگی تجربه کرده ‏است. مؤسسه مبارزه با خشونت ضد زنان در انگلیس اعلام کرده که ‏‏۴۶۳ مورد تعرض جنسی ضد دختران در دوسال گذشته در ‏دانشگاه‌های انگلیس ثبت شده که نشان‌دهنده روزانه یک مورد تعرض ‏جنسی در مدت سال تحصیلی در دانشگاه‌های این کشور است.‏
اعترافات سوفی بورک در مصاحبه با اسکای نیوز که از سن ۲۱ ‏سالگی در نیروی دریایی ملکه انگلیس شاغل بود درباره آزارهای ‏جنسی و رفتارهای غیر اخلاقی که همکارانش با او داشته‌اند آن‌قدر ‏تکان‌دهنده است که هیچ انسانی در هیچ سطحی نمی‌تواند این رفتارهای ‏شنیع را بپذیرد. کرامت زن کجا با این جمله فلان فرمانده نیروی دریایی ‏انگلیس که در اعتراض به سوفی گفته بود: باید انتظار داشته باشی که ‏این اتفاقات بیفتد!‏
افزایش تجاوز در کانادا بسیار شدید است به گونه‌ای که بر اساس ‏گزارش خبرنگاران ۴۶۰ هزار تجاوز در سال در کشور کانادا اتفاق ‏می‌افتد. در کشور استرالیا وضعیت تجاوز به زنان وخیم است به ‏گونه‌ای که در سال ۲۰۱۲ حدود ۵۱۲۰۰ مورد تجاوز بالای ۱۸ سال ‏ثبت شده است. همچنین آمارها نشان می‌دهد ۵۲ درصد زنان در ‏دانمارک که مکرر کاریکاتورهای ضددینی منتشر می‌کند، آزار جنسی ‏می‌بینند که نشان از ولنگاری اخلاقی در این کشور است.‏
آمارها نشان می‌دهد تجارت جنسی در اروپا با خطر و ریسک کم، اما ‏سود فراوان همراه است. دولت‌های اروپایی توان یا اراده‌ای برای ‏مبارزه با قاچاق دختران و زنان و کودکان برای خدمات جنسی ندارند. ‏دولت‌ها بودجه بسیار کمی برای مبارزه با این موضوع اختصاص ‏داده‌اند و مجازات و محکومیت‌های اندکی برای قاچاقچیان انسان در ‏اروپا در نظر گرفته‌اند. حتی بسیاری از پلیس‌ها در کشورهای اروپایی ‏زمانی که به قربانیان قاچاق جنسی دست پیدا می‌کنند، به جای ‏دستگیری آن‌ها و بازگشت به کشورشان آن‌ها را مورد سوءاستفاده ‏جنسی قرار می‌دهند. سوءاستفاده از این افراد به پلیس‌های جوامع ‏غربی ختم نمی‌شود و پزشکان و وکلایی که باید از این افراد حمایت ‏کنند نیز این دختران و نوجوانان را قربانی هوس‌های جنسی خود ‏می‌کنند. جالب است که بدانید قاچاقچیان در زیر سایه بی‌توجهی یا ‏آگاهی دولتمردان اروپایی، قیمت یک برده جنسی را به اندازه بهای یک ‏خودروی دست دوم و یا یک گوشی هوشمند تعیین کرده و دختران را ‏بین ۸۰۰ تا ۳۰۰۰ یورو به دلال‌های اروپایی می‌فروشند.‏
تحقیقات سازمان‌های رسمی در امریکا نشان می‌دهد که هر سال بیش ‏از ۱۰۰ هزار دختر زیر سن قانونی برای بردگی جنسی در امریکا ‏تجارت می‌شوند. حتی در داخل واشنگتن پایتخت امریکا، دختران ‏نوجوان که سن برخی از آن‌ها حدود ۱۳ سال است، برای بردگی جنسی ‏خرید و فروش می‌شوند.‏

پاسخی بگذارید