گروه: سایر / گزارش
تاریخ : 1404/03/25 11:03
شناسه : 411313
زهره مهرنوروزی- در میان هنرهای سنتی ایران، قالیبافی جایگاهی ‏ویژه دارد، اما وقتی این هنر با ارادت به شهدا پیوند می‌خورد، روحی ‏تازه می‌گیرد‎. ‎خدیجه شفیعی اسفیدواجانی، بانوی هنرمند و بافنده‌ای ‏توانمند، با عشق و احترام، تصویر شهدا را بر تار و پود ‏تابلوفرش‌های نفیس نقش زده است. او نه‌تنها یک هنرمند، بلکه نگهبان ‏خاطرات و ارزش‌های جاودانه‌ای است که در دل تارهای قالی تنیده ‏شده‌اند‎. ‎با هر گره‌ای که بر فرش می‌زند، گویی روایتی از ایثار و ‏شهادت را زنده می‌کند. این آثار نه‌تنها جلوه‌ای از مهارت و ظرافت ‏هنری او هستند، بلکه نمادی از وفاداری به مسیر شهدا و انتقال پیام ‏رشادت آنان به نسل‌های آینده محسوب می‌شوند‎. ‎خدیجه شفیعی ‏اسفیدواجانی نه‌تنها بافنده‌ای ماهر، بلکه زنی ایثارگر و فرهیخته است ‏که با تلاش شبانه‌روزی خود، هنر قالیبافی را به ابزاری برای پاسداشت ‏یاد شهدا تبدیل کرده است. هر تابلوفرش او، تصویری از فداکاری، ‏عشق و مقاومت را روایت می‌کند‎. ‎با عشق به شهدای وطن، او نخ‌های ‏قالی را با دعا و احترام درهم می‌تند تا نه‌تنها یک اثر هنری، بلکه یک ‏پیام ماندگار از ایثارگری و وطن‌دوستی را به نمایش بگذارد‎.‎
اما هیچ کس از تقدیر خود چیزی نمی داند دست ناپیدای روزگار می ‏چرخد تا تورا به آنجایی برساند که باید‎ ‎برسی.  خانم خدیجه شفیعی ‏اسفیدواجانی نمی دانست بازی روزگار چیست آن روز که برای اولین ‏بار پشت دار قالی نشست نمی دانست روزی قراراست در کنار شهدای ‏خدمت نامش به عنوان صاحب اثر معروف شود. او نمی دانست چرا از ‏آبادان به اسفیدواجان برگشت، ندانست چرا قالیباف شد نداست چرا داغ ‏فرزند دید. او قدم به قدم زندگیش به زندگی خانواده شهدا نزدیک شد، ‏ولی ایمان قوی باعث شد تا  از تهدیدها فرصت بسازد. او اکنون هم ‏خادم رضاست و  همچنین خادمی حرم حضرت معصومه نیز در کارنامه ‏عمرش می درخشد. درعین حال او یک خیرو کارافرین است  اما کار ‏زیبایی که او انجام داده است ثبت تصویر  و دلنوشته برای شهیدان ‏معروف چند سال اخیر را در قالب تابلو فرش است  درادامه گفتگوی ما ‏را با این بافنده فعال و خیرمبتکر بخوانید:‏
‎ ‎
‎  ‎‏ لطفاً خودتان را معرفی کنید و درباره گذشته و زندگی‌تان ‏توضیح دهید‎.  ‎
‎  ‎‏  من متولد 30 آبان ۱۳۳۷ در آبادان هستم. پدرم محمد شفیعی ‏بود که سی‌ودو سال در شرکت نفت آبادان خدمت کرد. مادرم، سرو ‏نازافشاری، خیاط بود و به نیازمندان کمک می‌کرد؛ او جهیزیه، ‏پرده و لباس عروس را برایشان به‌صورت رایگان تهیه می‌کرد‎.‎‏ ‏در دوازده‌سالگی، پدرم تصمیم گرفت به زادگاه خودش، ‏رضوانشهر برگردد. در همان دوران، حرفه قالیبافی را از خواهر ‏شوهر خواهرم آموختم و توانستم سه قالی دوازده‌متری ببافم. در ‏چهارده‌سالگی ازدواج کردم. زندگی در روستای زادگاه پدرم خیلی ‏متفاوت بود؛ آنجا نه آب، نه برق و نه گاز داشت، درحالی‌که ‏خانه‌های شرکت نفت آبادان دارای برق، کولر و هیتر برقی بودند. ‏باید خودم را با زندگی روستایی وفق می‌دادم‎. ‎‏ دربخشی از طول ‏زندگیم توفیق یافتم در قم ساکن شوم. اما چند ماه است بخاطر ‏بیماری همسرم به روضوانشهر برگشته ام. ‏

‎  ‎‏ به نظر می‌رسد مهارت‌های زیادی را در طول زندگی کسب ‏کرده‌اید. درباره آن‌ها توضیح دهید‎. ‎
‎ ‎‏  بله، علاوه بر قالیبافی و پخت نان، حرفه مامایی را نیز یاد ‏گرفتم تا بتوانم در مواقع اضطراری به زنان باردار کمک کنم. ‏همچنین در علف‌چینی و گاوداری و دوشیدن شیرهم مهارت پیدا ‏کردم‎.  ‎

‎  ‎‏ از فرزندان خود بگویید‎  ‎؟
‎ ‎‏  حاصل زندگی من چهار پسر و سه دختر بود، اما متأسفانه دو ‏پسرم یکی در بیست‌و‌نه‌سالگی و دیگری در چهار‌سالگی، از دنیا ‏رفتند.  پسر 29 ساله ام دراثر تصادف از دنیا رفت اکنون سه ‏دختر و دو پسر دارم که ازدواج کرده‌اند‎. ‎‏ یکی از دلایلی که با ‏خانواده شهدا انس گرفته ام همین داغی است که از فرزند دیده ام. ‏ولی مادران شهدا دل بزرگی دارند. خانواده شهدا را خیلی دوست ‏دارم. ‏

‏ ‏‎  ‎‏ از تابلو فرش های خاص بگویید اینکه علاقه شما به ‏دل‌نوشته‌های شهیدان از کجا آغاز شد؟‎  ‎
‏  اولین دل‌نوشته‌ام را برای شهید محسن حججی و شهید مهدی ‏ایمانی نوشتم  بافتم و آن را با قاب شیشه‌ای به منزل خانواده ‏شهدا بردم. سپس قاب دل‌نوشته‌ای برای سردار سلیمانی و ‏ابومهدی مهندس آماده کردم و طی هفت ماه به تنهایی آن را بافتم‎. ‎‎ ‎‏ دومین اثر را با همکاری دیگران آماده کردم، ابتدا کار را آغاز ‏کردم و سپس بافنده  آن را کامل کرد. سومین اثر مربوط به مهدی ‏و مجید زین‌الدین بود که ابتدا کار را آغاز کردم و سپس توسط ‏بافنده تکمیل شد‎.‎‏ ‏‎ ‎چهارمین اثر را به شهید محسن فخری‌زاده و ‏محسن حججی اختصاص دادم و پنجمین اثر مربوط به آیت‌الله ‏رئیسی، رئیس‌جمهور، و همراهانش بود که خودم شروع کردم بعد ‏بافنده طی شش ماه آن را بافت و این کار یک بار درقم  در دهه ‏کرامت رونمایی شد درنهایت 29 اردیبهشت ماه تابلو فرش را به ‏مشهد بردم و تقدیم مادرش کردم تا آن را به خانواده شهید بدهند ‏و درنهایت به موزه امام رضا هدیه شود. من عاشق خانواده شهدا ‏هستم . با دیدن آنها آرام می شوم وقتی با آنها حرف می زنم ‏آرامش پیدا می کنم. جالب است این را بگویم من صفر تا صد تابلو ‏فرش ها را خودم انجام دادم تماما به هزینه خودم بوده است. وقتی ‏بردم تابلو فرش شهدای خدمت را قالب کنم کمی نقص داشت ‏شخصی که قاب می کرد گفت: به احتمال زیاد اسم بافنده زیر قاب ‏می ماند گفتم ایرادی ندارد ولی اینگونه نشد احساس می کنم شهدا ‏حواسشان به من بود اسم من زیر قاب نرفت و به خوبی پیداست. ‏
‎  ‎‏ فعالیت‌های شما در حوزه قالی‌بافی چگونه بوده است؟‎  ‎
‎  ‎‏  در زمینه قالی‌بافی و تابلو فرش، سه بافنده داریم که در ‏رضوانشهر قالی می‌بافند. پیش‌تر برای ۶ قالی و ۱۰ بافنده ‏کارآفرینی کرده بودم، اما استقبال از این حوزه کمتر شده است. ‏علاوه بر این، مدتی پخت نان سنتی و بسته‌بندی سبزی را در ‏مسجد انجام می‌دادیم، اما به دلیل محدودیت فضا این فعالیت‌ها ‏ادامه پیدا نکردند‎. ‎
‎  ‎‏ شما ۱۸ سال است که خادم حرم حضرت معصومه (س) هستید. ‏لطفاً از تجربه‌های خودتان بگویید‎.  ‎
‏  بله، ۱۸ سال است که در حرم حضرت معصومه (س) خدمت ‏می‌کنم و در بخش انتظامات و ارشاد مشغول هستم. من پیش از ‏ایکه خادم حرم شوم شش کلاس سواد داشتم. ولی در 57 سالگی ‏درسم را ادامه دادم دیپلم گرفتم و خادم حرم شدم. ابتدا شیفت شب ‏هشت ساعته داشتم، اما بعد به چهار ساعت کاهش یافت. اکنون به ‏دلیل بیماری همسرم، فقط ماهانه یک بار به قم سفر می‌کنم‎.  ‎‏ ‏همسرم قلبشان آنژیو شده و فنر در آن گذاشته شده است. پزشک ‏توصیه کرده که در هوای سالم زندگی کند. از طرفی، پس از فوت ‏فرزندمان، روحیه‌اش ضعیف شده است‎.‎‏ با وجود سختی‌ها، زندگی ‏آرامی داریم. همه امور ازدواج فرزندانمان را خودمان مدیریت ‏کردیم، بدون اینکه همسرم را درگیر مسائل مالی و استرس کنیم. ‏برای آرامش همسرم، مزرعه‌ای ۳۰۰۰ متری داریم که در آن ‏انگور و برخی درختان دیگر پرورش می‌دهیم. چند دام هم داریم ‏که شوهر خواهرم از آن‌ها مراقبت می‌کند‎. ‎

‎  ‎‏ شما علاوه بر خادمی حرم، فعالیت‌های دیگری نیز دارید؟‎  ‎
خادمیار امام رضا (ع) هستم و در قسمت ایثار و شهادت با ‏مدیریت خانم رستمی همکاری می‌کنم. ایشان را بسیار دوست دارم ‏و برای عزت و سلامتی ایشان دعا می‌کنم. در مسجد امام علی ‏‏(ع) قم، با همکاری هیئت‌امنا و اهالی محل، ۱۵۰ جهیزیه در حد ‏نیاز را به عروسان نیازمند اهدا کردیم. اما پس از کرونا، ‏فعالیت‌های خیریه من در مسجد متوقف شد. خیریه ما در ‏استانداری قم ثبت شده و من به‌صورت مستقل فعالیت می‌کنم، ‏بدون جمع‌آوری کمک مالی از مسجد یا افراد‎.  ‎

‏ چه اقداماتی برای حمایت از خانواده‌های نیازمند انجام داده‌اید؟‎  ‎
‏  در قم، ۸ نیازمند آبرودار تحت پوشش دارم و ۶ نفر دیگر در ‏رضوانشهر حمایت می‌شوند. همچنین برای ۲۰۰ مستأجر در ‏پردیسان قم اقدام کردم که با ۳۰ میلیون تومان صاحب خانه شدند، ‏درحالی‌که امروز ارزش آپارتمان‌هایشان به ۳ میلیارد تومان ‏رسیده است.   در سال ۱۴۰۰ درخواست زمین از راه و ‏شهرسازی در رضوانشهر دادم، که حالا در طرح نهضت ملی ‏مسکن، خانه‌های دو طبقه ۲۰۰ متری به متقاضیان داده می‌شود‎. ‎‏ ‏بیش از یک سال است که پیگیر کاهش هزینه‌های ساخت منزل او ‏هستم. از طریق سپاه، شناژبندی زمین انجام شده و نصف اقساط ‏وام را تقبل کرده‌اند تا هزینه‌های ساخت برای او کاهش یابد‎.  ‎
برنامه‌های آینده شما چیست؟‎  ‎
‎ ‎‏  تلاش می‌کنم همچنان در حوزه خیریه و کارآفرینی فعالیت کنم و ‏راه‌هایی برای حمایت بیشتر از نیازمندان پیدا کنم. امیدوارم که ‏استقبال از مشاغل خانگی و قالی‌بافی افزایش یابد تا بتوانیم ‏دوباره برای افراد بیشتری اشتغال‌زایی کنیم‎.‎‏   ‏
‎  ‎‏ آرزوی شما چیست؟‎  ‎
‎  ‎‏  تنها آرزوی قلبی‌ام این است که بتوانم دیداری با مقام معظم ‏رهبری داشته باشم و با خانواده‌های شهدا از نزدیک دیدار کنم. ‏امیدوارم خداوند فرج امام زمان (عج) را نزدیک کند‎. ‎من همیشه ‏برای سربازان امام زمان (عج) که شبانه‌روز در حال خدمت ‏هستند، دعا می‌کنم و امیدوارم خداوند نگهدارشان باشد‎. ‎

پاسخی بگذارید