زهره نعلبندی
اقتصاد ایران سالهاست که با معضلی مزمن و فلجکننده به نام «تورم بالا و افسارگسیخته» دستوپنجه نرم میکند. این پدیده دیگر صرفا یک شاخص اقتصادی در گزارشهای دولتی نیست؛ بلکه به یک ابربحران اجتماعی و روانی تبدیل شده که بنیانهای زندگی طبقه متوسط و دهکهای پایین درآمدی را در معرض فروپاشی قرار داده است. در حالی که کانون توجه عمومی اغلب به تحولات سیاسی یا نوسانات کوتاهمدت بازار ارز معطوف است، این گرانی خاموش و مداوم است که آهسته و پیوسته، اعتماد عمومی و امید به آینده را فرسایش میدهد.
آنچه گرانی امروز ایران را از نوسانات دهههای گذشته متمایز میکند، تبدیل شدن تورم از یک شوک مقطعی به یک وضعیت ساختاری و روزمره است. مردم نه با افزایش قیمت، بلکه با «جهشهای قیمت» در فواصل کوتاه مواجه هستند. این امر، امکان هرگونه برنامهریزی مالی و حتی حفظ سطح معیشتی حداقلی را از بین برده است.
اگرچه در تئوریهای کلاسیک، تورم در نهایت یک پدیده پولی است (چاپ پول بدون پشتوانه)، اما ریشههای تورم در ایران فراتر از صرفا کسری بودجه دولت و رشد نقدینگی است. این بیماری اقتصادی، حاصل درهمتنیدگی عوامل مختلفی از جمله کسری بودجه مزمن است دولت برای تامین کسری خود، ناچار به استقراض از بانک مرکزی یا بانکها میشود که این امر مستقیما نقدینگی و پایه پولی را افزایش میدهد. این عامل، موتور محرکه اصلی گرانی در بلندمدت است.
همچنین تحریمها، بیثباتی سیاست خارجی و پیشبینیناپذیری اقتصادی، موجب میشود نرخ ارز (دلار) به معیار اصلی قیمتگذاری کالاها در داخل تبدیل شود. حتی کالاهایی که کاملا داخلی هستند، به دلیل هزینههای حملونقل، قطعات یدکی یا انتظارات تورمی، قیمت خود را با دلار تطبیق میدهند.
افزون بر این عدم سرمایهگذاری کافی در بخشهای مولد، مقررات دستوپاگیر و حمایت ناکافی از تولیدکننده، باعث شده است که عرضه کالاها نتواند همپای تقاضای ناشی از نقدینگی رشد کند. در نتیجه، کمبود عرضه، خود عامل مضاعف گرانی میشود.
مهمترین پیامد گرانی افسارگسیخته، فروپاشی قدرت خرید و طبقه متوسط است. درآمدها، حتی با افزایشهای سالانه، هرگز به پای نرخ تورم نمیرسد. این شکاف، نه تنها سطح زندگی را پایین میآورد، بلکه الگوهای اجتماعی را تغییر میدهد؛ به طور مثال جوانان به دلیل عدم توانایی در تامین مسکن و هزینههای اولیه زندگی، ازدواج و فرزندآوری را به تعویق میاندازند.
سرمایهها به جای ورود به تولید، به سمت بازارهای سوداگرانه مانند ارز، طلا، و ملک هدایت میشوند تا از کاهش ارزش حفظ شوند، که خود این امر تورم را تشدید میکند.
ناامیدی از بهبود وضعیت، کاهش اعتماد به نهادهای سیاستگذار و افزایش شکاف طبقاتی، سرمایه اجتماعی و همبستگی ملی را تضعیف میکند.
لذا مهار گرانی، نیازمند تصمیماتی شجاعانه و خارج از ملاحظات سیاسی کوتاهمدت است.
گرانی افسارگسیخته، بیش از آنکه یک بحران اقتصادی باشد، یک چالش حکمرانی است که اگر با عزمی ملی برای ثبات مواجه نشود، میتواند آینده اقتصادی و اجتماعی کشور را با تهدیدی جدی روبهرو سازد.



