گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/10/7 10:07
شناسه : 412308
زهره نعلبندی
اقتصاد ایران سال‌هاست که با معضلی مزمن و فلج‌کننده به نام «تورم ‏بالا و افسارگسیخته» دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. این پدیده دیگر صرفا یک ‏شاخص اقتصادی در گزارش‌های دولتی نیست؛ بلکه به یک ابربحران ‏اجتماعی و روانی تبدیل شده که بنیان‌های زندگی طبقه متوسط و ‏دهک‌های پایین درآمدی را در معرض فروپاشی قرار داده است. در ‏حالی که کانون توجه عمومی اغلب به تحولات سیاسی یا نوسانات ‏کوتاه‌مدت بازار ارز معطوف است، این گرانی خاموش و مداوم است ‏که آهسته و پیوسته، اعتماد عمومی و امید به آینده را فرسایش ‏می‌دهد.‏
آنچه گرانی امروز ایران را از نوسانات دهه‌های گذشته متمایز می‌کند، ‏تبدیل شدن تورم از یک شوک مقطعی به یک وضعیت ساختاری و ‏روزمره است. مردم نه با افزایش قیمت، بلکه با «جهش‌های قیمت» ‏در فواصل کوتاه مواجه هستند. این امر، امکان هرگونه برنامه‌ریزی ‏مالی و حتی حفظ سطح معیشتی حداقلی را از بین برده است.‏
اگرچه در تئوری‌های کلاسیک، تورم در نهایت یک پدیده پولی است ‏‏(چاپ پول بدون پشتوانه)، اما ریشه‌های تورم در ایران فراتر از صرفا ‏کسری بودجه دولت و رشد نقدینگی است. این بیماری اقتصادی، حاصل ‏درهم‌تنیدگی عوامل مختلفی از جمله کسری بودجه مزمن است دولت ‏برای تامین کسری خود، ناچار به استقراض از بانک مرکزی یا بانک‌ها ‏می‌شود که این امر مستقیما نقدینگی و پایه پولی را افزایش می‌دهد. ‏این عامل، موتور محرکه اصلی گرانی در بلندمدت است.‏
همچنین تحریم‌ها، بی‌ثباتی سیاست خارجی و پیش‌بینی‌ناپذیری اقتصادی، ‏موجب می‌شود نرخ ارز (دلار) به معیار اصلی قیمت‌گذاری کالاها در ‏داخل تبدیل شود. حتی کالاهایی که کاملا داخلی هستند، به دلیل ‏هزینه‌های حمل‌ونقل، قطعات یدکی یا انتظارات تورمی، قیمت خود را با ‏دلار تطبیق می‌دهند.‏
افزون بر این عدم سرمایه‌گذاری کافی در بخش‌های مولد، مقررات ‏دست‌وپاگیر و حمایت ناکافی از تولیدکننده، باعث شده است که عرضه ‏کالاها نتواند همپای تقاضای ناشی از نقدینگی رشد کند. در نتیجه، ‏کمبود عرضه، خود عامل مضاعف گرانی می‌شود.‏
مهم‌ترین پیامد گرانی افسارگسیخته، فروپاشی قدرت خرید و طبقه ‏متوسط است. درآمدها، حتی با افزایش‌های سالانه، هرگز به پای نرخ ‏تورم نمی‌رسد. این شکاف، نه تنها سطح زندگی را پایین می‌آورد، بلکه ‏الگوهای اجتماعی را تغییر می‌دهد؛ به طور مثال جوانان به دلیل عدم ‏توانایی در تامین مسکن و هزینه‌های اولیه زندگی، ازدواج و ‏فرزندآوری را به تعویق می‌اندازند.‏
سرمایه‌ها به جای ورود به تولید، به سمت بازارهای سوداگرانه مانند ‏ارز، طلا، و ملک هدایت می‌شوند تا از کاهش ارزش حفظ شوند، که ‏خود این امر تورم را تشدید می‌کند.‏
ناامیدی از بهبود وضعیت، کاهش اعتماد به نهادهای سیاست‌گذار و ‏افزایش شکاف طبقاتی، سرمایه اجتماعی و همبستگی ملی را تضعیف ‏می‌کند.‏
لذا مهار گرانی، نیازمند تصمیماتی شجاعانه و خارج از ملاحظات ‏سیاسی کوتاه‌مدت است. ‏
گرانی افسارگسیخته، بیش از آنکه یک بحران اقتصادی باشد، یک ‏چالش حکمرانی است که اگر با عزمی ملی برای ثبات مواجه نشود، ‏می‌تواند آینده اقتصادی و اجتماعی کشور را با تهدیدی جدی روبه‌رو ‏سازد.‏

پاسخی بگذارید