گروه: سایر / یادداشت
تاریخ : 1404/09/1 10:11
شناسه : 412137
هدی سادات چاوشی
انتخاب کتاب‌های مناسب برای قصه‌گویی، نخستین گام در ساختن دنیای ‏فکری و معنوی کودک است. در این میان، آثاری مانند «جامع التمثیل» ‏جایگاه ویژه‌ای دارند. این کتاب، درست همان‌قدر که برای کودک جذاب ‏است، حامل بار فرهنگی اصیل اسلامی است؛ برخلاف بسیاری از ‏انیمیشن‌های رایج که ریشه در فرهنگ چین و غرب دارند و ناخواسته، ‏ارزش‌های خود را به ذهن کودک ما تزریق می‌کنند.‏
در کنار آن، می‌توان از «مثنوی معنوی» مولوی نام برد که با وجود ‏برخی اختلاف‌نظرهای کلامی که بایستی به آن دقت کرد و با زیرکی ‏می‌توان از آن در تربیت کودک بهره برد. با توجه به آمیختگی این اثر ‏با عقاید صوفیه و برخی باورهای اهل سنت، نقش مربی در گزینش ‏داستان‌های آن و ارائه تفسیری سازگار با چارچوب فکری کودک بسیار ‏حیاتی است.‏
کتاب «شاهنامه فردوسی» نیز با آفرینش چهره‌هایی مانند رستم - به ‏عنوان انسانی خودساخته، شجاع و پایدار، با اخلاق، بردبار و پر ‏استقامت -  الگویی از یک «ولی خدا» را ارائه می‌دهد. حتا اگر این ‏داستان‌ها در ظاهر واقعی نباشند و همه می‌دانند این را که واقعیت ‏نیست، اما حقیقت اخلاقی آن‌ها برای کودک بسیار سودمند است.‏
برای کودکان کوچک‌تر که با دنیای حیوانات ارتباط بیشتری برقرار ‏می‌کنند، داستان‌های نمادین «موش و گربه» شیخ بهایی و عبید زاکانی ‏بسیار اثرگذارند. جالب است که کودکان به برنامه‌هایی مانند «تام و ‏جری» نیز علاقه دارند که پر از زد و خورد و .. است. یک مربی آگاه ‏می‌تواند از همین علاقه استفاده کند و با تبدیل شخصیت‌های داستان به ‏نمادهای «مسلمان شیعه» و «کافر» البته در حد درک کودک، بصیرت ‏او را نسبت به حق و باطل افزایش دهد و به او بیاموزد که پیروزی ‏نهایی از آنِ مؤمن است.‏
اما بی‌تردید، «أَحْسَنَ الْقَصَص» و برترین قصه‌ها، قصص قرآن کریم ‏است و سرآمد آن‌ها، داستان حضرت یوسف است. داستان پیامبرانی ‏چون حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی ‏علیهم‌السلام‌ نیز هر کدام گنجینه‌ای از نکات اخلاقی هستند. اگر بذر ‏ایمان کودکانمان را با این قصه‌های زلال آبیاری کنیم، فرزندمان را از ‏بسیاری خطرات فکری در امان داشته‌ایم.‏
در این میان، داستان‌های مربوط به امام زمان ‏عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه‌الشریف از اثرگذارترین قصه‌ها هستند. بیان این ‏حکایات که چگونه برخی افراد به حضور آن حضرت مشرف شده‌اند، ‏می‌تواند شور و عجیبی در دل کودک و نوجوان ایجاد کند. آن‌ها خواهند ‏پرسید: «چرا ما ایشان را نمی‌بینیم؟» اینجاست که می‌توانیم بذر امید و ‏اصلاح رفتار - مانند راستگویی و پرهیز از غیبت و.. -  را در ‏وجودشان بکاریم؛ با این نوید که اگر مانند آن افراد پاک باشیم، شاید ما ‏نیز لایق دیدار شویم.‏
نکته پایانی این که قصه باید «هدفمند» باشد. بهترین آغاز برای هر ‏داستانی، کلام «یکی بود یکی نبود، غیرخدا نبود» است که به زیبایی، ‏‏«توحید» و یگانگی خداوند را در نهاد کودک جای می‌دهد و پاسخی ‏است به پرسش‌های پیچیده حکمت‌ها. با این کار، اولین کلمه‌ای که در ‏دل و ذهن کودک ثبت می‌کنیم، نام «خدا» خواهد بود.‏

پاسخی بگذارید