هدی سادات چاوشی
انتخاب کتابهای مناسب برای قصهگویی، نخستین گام در ساختن دنیای فکری و معنوی کودک است. در این میان، آثاری مانند «جامع التمثیل» جایگاه ویژهای دارند. این کتاب، درست همانقدر که برای کودک جذاب است، حامل بار فرهنگی اصیل اسلامی است؛ برخلاف بسیاری از انیمیشنهای رایج که ریشه در فرهنگ چین و غرب دارند و ناخواسته، ارزشهای خود را به ذهن کودک ما تزریق میکنند.
در کنار آن، میتوان از «مثنوی معنوی» مولوی نام برد که با وجود برخی اختلافنظرهای کلامی که بایستی به آن دقت کرد و با زیرکی میتوان از آن در تربیت کودک بهره برد. با توجه به آمیختگی این اثر با عقاید صوفیه و برخی باورهای اهل سنت، نقش مربی در گزینش داستانهای آن و ارائه تفسیری سازگار با چارچوب فکری کودک بسیار حیاتی است.
کتاب «شاهنامه فردوسی» نیز با آفرینش چهرههایی مانند رستم - به عنوان انسانی خودساخته، شجاع و پایدار، با اخلاق، بردبار و پر استقامت - الگویی از یک «ولی خدا» را ارائه میدهد. حتا اگر این داستانها در ظاهر واقعی نباشند و همه میدانند این را که واقعیت نیست، اما حقیقت اخلاقی آنها برای کودک بسیار سودمند است.
برای کودکان کوچکتر که با دنیای حیوانات ارتباط بیشتری برقرار میکنند، داستانهای نمادین «موش و گربه» شیخ بهایی و عبید زاکانی بسیار اثرگذارند. جالب است که کودکان به برنامههایی مانند «تام و جری» نیز علاقه دارند که پر از زد و خورد و .. است. یک مربی آگاه میتواند از همین علاقه استفاده کند و با تبدیل شخصیتهای داستان به نمادهای «مسلمان شیعه» و «کافر» البته در حد درک کودک، بصیرت او را نسبت به حق و باطل افزایش دهد و به او بیاموزد که پیروزی نهایی از آنِ مؤمن است.
اما بیتردید، «أَحْسَنَ الْقَصَص» و برترین قصهها، قصص قرآن کریم است و سرآمد آنها، داستان حضرت یوسف است. داستان پیامبرانی چون حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی علیهمالسلام نیز هر کدام گنجینهای از نکات اخلاقی هستند. اگر بذر ایمان کودکانمان را با این قصههای زلال آبیاری کنیم، فرزندمان را از بسیاری خطرات فکری در امان داشتهایم.
در این میان، داستانهای مربوط به امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف از اثرگذارترین قصهها هستند. بیان این حکایات که چگونه برخی افراد به حضور آن حضرت مشرف شدهاند، میتواند شور و عجیبی در دل کودک و نوجوان ایجاد کند. آنها خواهند پرسید: «چرا ما ایشان را نمیبینیم؟» اینجاست که میتوانیم بذر امید و اصلاح رفتار - مانند راستگویی و پرهیز از غیبت و.. - را در وجودشان بکاریم؛ با این نوید که اگر مانند آن افراد پاک باشیم، شاید ما نیز لایق دیدار شویم.
نکته پایانی این که قصه باید «هدفمند» باشد. بهترین آغاز برای هر داستانی، کلام «یکی بود یکی نبود، غیرخدا نبود» است که به زیبایی، «توحید» و یگانگی خداوند را در نهاد کودک جای میدهد و پاسخی است به پرسشهای پیچیده حکمتها. با این کار، اولین کلمهای که در دل و ذهن کودک ثبت میکنیم، نام «خدا» خواهد بود.



